۲ مطلب در اسفند ۱۴۰۱ ثبت شده است

۱۱ لبخند ۱۴۰۱

۱-وقتی تابستون تو مدرسه با بهار قرار گذاشتیم که همو ببینیم و اون تولدم رو یادش بود و برام کیک گرفت.

۲-موقعی که از ساعت ۸ تا ۱۱ با یگانه از هر دری حرف میزدیم و میخندیدیم.

۳-وقتایی که یگانه باعث میشد حس کنم که یه نفر کنارمه

۴-وقتی موهام رو رنگ کردم

۵-وقتی سلین رو بغل کردم

۶-وقتی پونیو اونی‌م شد

۷-همه ی وقتایی که با ثنا حرف میزدم و توشون خل بازی در میاوردیم. (به جز وقتایی که زار زار گریه میکردیم)

۸-وقتی کاتن رو دوباره پیدا کردم

۹-وقتی رفتیم کرج و تونستم ژی رو ببینم

۱۰-ترم هایی با تیچر عطاران کلاس داشتیم و از خنده جر میخوردیم

۱۱-وقتی ویلی ونکا به بیان برگشت و من تونشتم باهاش آشنا شم

۱۱(۱۲)-وقتی وبم یه ساله شد

۱۱(۱۳)-وقتی رفتیم بانک کتاب و من مانگا گرفتم

۱۱(۱۴)-وقتی گفتن میخوان توی بانک کتاب یه کافه درست کنن

۱۱(۱۵)-وقتی عکس میتسوری رو دیدم:>

۱۱(۱۶)-وقتی یهویی بهار رو بغل میکردم

۱۱(۱۷)-همه ی وقتایی که بارون میبارید

 

  • ۹
  • نظرات [ ۱۴ ]
    • 𝓜𝓲𝓴𝓪 ‌‌
    • جمعه ۲۶ اسفند ۰۱

    Fixed post

    Goodbye
    Ramsey
    from the series Arcane
    Magic Spirit
  • ۹
    • 𝓜𝓲𝓴𝓪 ‌‌
    • پنجشنبه ۲۵ اسفند ۰۱
    سیلی از رنگ‌ها در یک نقطه ،
    بنفش مات.
    بدن بی‌جان ،
    شسته شده و پریده رنگ،
    همچون مروارید.
    در حفره یک صخره،
    گویی موج‌ها با وسواس ،
    تمام دریا را در آن گودال
    به چرخش وامی‌دارند.
    نقطه کوچکی به اندازه یک حشره،
    چون نقطه عذاب
    روی دیواره صخره
    پایین می‌خزد .
    قلب خاموش می‌شود .
    دریا به عقب می‌لغزد .
    آینه‌ها هزار تکه می‌شوند .
    _سیلویا پلات_