​​زخم هایم را دوست دارم،

به همان اندازه که تو زیبایی ات را دوست داری.

ز زخم های درونم چیزهایی را آموختم

که زخمی نبودن هرگز آن ها را به من یاد نداد

درون زخم هایم خون نمی بینم،بلکه درون آنان کهکشانی میبینم

کهکشانی که هر ستاره ی آن یک تجربه است

من ​درون زخم هایم به دنبال ستاره ها میگردم!

​​​​زخم هایم مرا به آنچه که الان هستم تبدیل کرده اند.

من قوی بودن را ز آن ها آموختم....

~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~

خیلی یهویی،پس فکر می کنم بتونم اسمش رو بزارم چرت و پرت؟! -و باید بگم که این شعر نیست-